دختران کارمند رستوران پردیس قلهک سالهاست با ناشنوایی و کمشنوایی خو گرفتهاند و این مسئله باعث نشده تا گوشه عزلت انتخاب کنند و حالا بهعنوان میهماندار در رستوران پردیس قلهک مشغول فعالیت هستند.
صندلیهایی با روکش مخمل قرمز در کنار دید 360درجهای رستوران به بوستان قلهک نمای زیبایی را برای مشتریان این رستوران به ارمغان آورده است. گلدانهای گل که به کمر ستونها تکیه زدهاند تا مأمنی برای ایستادنشان باشند همگی هنر کارمندان مرد رستوران است که هر کدام وقتی نتوانستهاند جایی برای کار پیدا کنند به این محل آمدهاند و حالا با خیال راحت از اینکه کاری آبرومند یافتهاند تا از بیکاری نجات پیدا کنند، صبح تا شبشان را در آشپزخانه سر کرده و برای میهمانان رستوران آشپزی میکنند و در اوقات فراغت هم گلکاری میکنند تا فضای داخل رستوران نیز همچون محوطه بیرونی آن سرسبز باشد.
یک سال قبل بود که حدیث آقازاده به همراه آقای قلیپور تصمیم گرفتند تا رستورانداری را در یکی از قدیمیترین خیابانهای تهران تجربه کنند و بعد از مدتی که از شروع کارشان گذشت، تصمیم به استخدام افراد ناشنوا در رستوران و افراد آسیبدیده گرفتند. برای این منظور پرسنل آشپزخانه تماما از پسرانی که بهنوعی در اجتماع دچار آسیب شده یا به دلایل متعدد نتوانسته بودند کاری پیدا کنند استفاده کرده و برای خدمات داخل رستوران نیز چندین دختر ناشنوا را استخدام کردند تا این دختران نیز بتوانند در جامعه جایگاهی داشته باشند.
حدیث آقازاده، مدیر رستوران پردیس قلهک رابطه خوبی با دختران رستوران دارد و معتقد است به همه قلقهای رفتاری بچهها وارد است. تا پیش از این 8دختر ناشنوا در رستوران کار میکردند و الان به 3نفر تقلیل پیدا کردهاند، اما علت این تقلیل نیرو چه بوده است؟
سونا از نخستین دخترانی بوده که مدتی در رستوران کار میکرده و تا چندماه قبل با حمایتهای آقازاده و در رستوران مشغول بهکار بوده اما چون بهکار مزونداری علاقهمند بوده و از قبل هم دستی بر دوخت و دوز داشته، تصمیم گرفته به شغل مورد علاقهاش بپردازد اما با وجود اینکه سونا چند ماهی است رستوران را ترک کرده اما آقازاده و همکارانش از کار دقیق و بدون نقص او سخن میگویند و ذکر خیر سونا هنوز ورد زبان همکارانش در رستوران است.
یکی دیگر از میهمانداران نیز برای چندماه در رستوران کار کرده اما چون مشکلات متعددی داشته تصمیم به ترک کار گرفته و دیگر به رستوران مراجعه نکرده است. سمیرا و عاطفه نیز هر کدام بنا به دلایلی شخصی بهکار در کارگاهی دیگر مشغول شدهاند.
«این دخترها دنیای عجیبی دارند»، آقازاده با بیان این جمله میگوید: بچهها همه قدرت خود را در شنیدن صداها و فهمیدن منظور مشتریان جمع میکنند تا بدون کمترین اشتباهی کار را انجام دهند و خدا را شکر تا الان هم کسی ناراضی از رستوران بیرون نرفته است.
در حین صحبتمان مریم حیاتی- یکی از میهمانداران رستوران- گوشی تلفن بهدست کنار خانم آقازاده میآید و میگوید که فردی پشت خط منتظر خانم آقازاده است. آقازاده اما بدون اینکه گوشی تلفن همراه را از مریم بگیرد میگوید که مریم جواب تلفن را بدهد و اگر کاری بود خودش تماس میگیرد. آقازاده میگوید: مریم بهدلیل پشتکار خوبی که دارد بهعنوان مدیر داخلی رستوران انتخاب شده و بهخوبی میتواند از پس پذیرایی از میهمانان و اداره کردن کار رستوران بربیاید.
آقازاده میگوید: برای اینکه بتوانم بهتر با دخترها ارتباط برقرار کنم برای مدتی به کلاسهای زبان اشاره رفتم و این زبان را یاد گرفتم تا بتوانم راحتتر با دخترهای رستوران ارتباط داشته باشم اما الان رابطه ما بهگونهای شده که بدون استفاده از زبان اشاره و تنها با لبخوانی میتوانیم منظور همدیگر را متوجه شویم.
مدیر رستوران پردیس میگوید: ما در رستوران تنها میهمانداری نمیکنیم. در کنار کار رستوران برنامههای تفریحی هم با دخترها داریم و به گردش هم میرویم. گاهی روزها هم که کارمان کمتر است با کمک همدیگر لباس میدوزیم و از همدیگر کار یاد میگیریم.
- جایی برای دورهمیها
حدود 20نفر از بانوان این رستوران را برای دورهمی امروزشان رزرو کردهاند و با شادی و نشاط وصفناپذیری به گفتوگو و صحبت با یکدیگر مشغولند. این خانمها تعداد انگشتشماری از گروه کر بانوان هستند که هر چند مدت یکبار برای تمرینهای گروهیشان به این رستوران میآیند و با همه کارمندان رستوران آشنا هستند.
خانمها 2، 3 نفری با هم مشغول صحبت هستند و برخی نیز مشغول تمرین آوازی هستند که ظاهرا قرار است در آیندهای نزدیک آن را برای انجمنهای خیریه اجرا کنند. دختران میهماندار بدون هیچ سر و صدایی و در سکوت کامل مشغول انجام کارهایشان هستند؛ یکی بدون اینکه میهمانان متوجه شوند مشغول شمارش آنها میشود و دیگری بعد از گرفتن آمار مشغول چیدن بشقاب از ابتدای میز است و دختر سوم به اندک فاصله زمانی قاشق و چنگالهایی را در دستمالکاغذیهای تزیین شده سر میزها میگذارد.
حالا نوبت چیدن نوشیدنی سر میزهاست، نادیا و ریحانه از میهمانان درخصوص نوع نوشیدنی مورد علاقهشان سؤال میپرسند و حتی اگر میهمان با سر پایین جوابشان را بدهد متوجه منظورشان میشوند و بدون اشتباه نوشیدنی مورد علاقه میهمان را سر میز میگذارند. یکی سفارش آب معدنی میدهد، یکی سفارش دلستر میدهد و نفر بعدی نوشابه مشکی میخواهد.
آقازاده همانطور که حواسش به سرویسدهی دخترها در رستوران است، میگوید: من معتقدم دخترها با آمدن به این رستوران ما را مورد لطف خودشان قرار دادهاند. ما هیچ کاری جز وظیفه انسانیمان انجام ندادهایم و سعی کردهایم این بچهها را در محیطی امن به دل جامعه برگردانیم.
از وقتی این دخترها در رستوران مشغول بهکار شدهاند حال دلمان خوب شده است. دخترها تا قبل از این فقط در محدوده خانواده صحبت میکردند و با کمتر کسی در ارتباط بودهاند اما امثال این بچهها وقتی از سوی اجتماع پذیرفته شوند بهخوبی مسئولیتهایی که بهعهدهشان گذاشته میشود را انجام میدهند. در 8 ماه گذشته که این بچهها کمکحال ما در رستوران بودهاند توانستهایم رتبه نمونه رستورانداری را از طرف بهداشت کسب کنیم؛ چرا که بچهها به پاکیزگی اهمیت میدهند و بدون اینکه از آنها خواسته شود خودشان بهطور مرتب مشغول نظافت مجموعه میشوند.
- آمادگی برای استخدام ناشنوایان و افراد آسیبدیده
بوی کباب کوبیده و جوجهکباب همزمان با ورود میزهای چرخدار به سالن رستوران فضا را پر میکند. نادیا و ریحانه میزهای مملو از دیسهای غذا را به سمت میهمانان برده و مریم با احترامی مثالزدنی دیسهای غذا را جلوی میهمانان چیده و در انتها با حضور کنار میهمانان رستوران از آنها سؤال میکند که چیز دیگری احتیاج دارند یا خیر؟ بعد برای لحظاتی چند قدم عقبتر میایستد تا اگر میهمانان درخواستی دارند در اسرعوقت به آن رسیدگی کند و با مشغولشدن میهمانان به خوردن غذا از کنار میز دور میشود.
با توجه به اینکه در برخی ایام مثلماه مبارک رمضان تعداد میهمانان رستوران زیادشده و هر شب رستوران میزبان تعداد زیادی از مراجعهکنندگان است، وجود 3نفر میهماندار کم بهنظر میرسد. آقازاده با قبول کمبود پرسنل میهماندار در رستوران میگوید: بارها و بارها با انجمن ناشنوایان رایزنی کردهایم تا افرادی را که تمایل به حضور در رستوران دارند به ما معرفی کنند اما نمیدانیم دلیل تعلل برای معرفی افراد به رستوران چیست؛ چراکه ما در رستوران آمادگی این را داریم که افراد ناشنوایی را تمایل بهکار در این محیط دارند در آشپزخانه یا بهعنوان میهماندار استخدام کنیم.
آقازاده میگوید: دوست داریم صدایمان را به جامعه برسانیم. ما تمایل داریم تمام پرسنل مورد نیازمان را از بانوان ناشنوا تأمین کنیم به شرط اینکه کانونهای ناشنوایان با ما همکاری کنند و این اعلام نیاز ما را به گوش ناشنوایان برسانند تا بتوانیم افرادی که تمایل به اشتغال دارند را در رستوران استخدام کنیم. غیر از ناشنوایان ما توانایی این را داریم که هر نیروی آسیبدیدهای که جایی آنها را برای استخدام قبول نمیکند برای کار در رستوران استخدام کنیم.
میهمانانی که تا دقایقی قبل صدایشان فضای رستوران را پر کرده بود، اکنون بیسر و صدا مشغول غذا خوردن هستند. آقازاده درحالیکه به دیسهای خالی شده از غذا سر میزها و لبخند رضایت مشتریان نگاه میکند، میگوید:
بعضی افرادی که برای نخستینبار به رستوران مراجعه میکنند حس ترحم نسبت به بچهها دارند اما تعدادشان نسبت به افرادی که با محبت با بچهها رفتار میکنند انگشتشمار است. بعضی مشتریان هم نمیدانند چطور باید با دخترهایمان ارتباط برقرار کنند ولی بعد که کار بچهها را میبینند به آنها اعتماد میکنند و با خیال راحت مشغول معاشرت با همراهانشان میشوند.
دخترهای رستوران قلهک حالا و بعد از اتمام غذای میهمانان بدون هیچ عجلهای مشغول جمع کردن ظروف غذا از روی میزها میشوند و با لبخندی بر لب جواب تشکر میهمانان را میدهند.
- مکث
رستوران را به خیاطی ترجیح میدهم
نادیا 4ماه است که در رستوران کار میکند و قبل از آمدن به رستوران در یک خیاطی مشغول بهکار بوده اما رفتار بد صاحب خیاطی باعث شده تا دیگر رغبتی برای کار در خیاطی نداشته باشد. در کنار مشکلاتی که در خیاطی داشته، مشکلات خانوادگی هم تأثیر زیادی روی نادیا گذاشته؛ بهگونهای که حاضر بهکار در هیچ محیط مردانهای نبوده است.
نادیا میگوید: من از کار در رستوران خیلی راضی هستم و ترجیح میدهم بهجای کار در محیط خیاطی که خیلی در آنجا اذیت میشدم، همین جا در کنار دوستانم باشم و با کار کردن کمتر به مشکلاتی که در خانه دارم فکر کنم. وی میگوید: تلاش میکنم تا حقوقم را ذخیره کنم تا بتوانم وارد دانشگاه شوم و در رشته مهندسی تحصیل کنم.
- دوست دارم معلم شوم
مریم حیاتی مدرک کاردانی هنر از دانشگاه کرج دارد و نقاشیهای سیاه قلمش مشتریان زیادی دارد. مریم از زلزلهزدههای کرمانشاه است و حالا چند ماهی میشود که بهعنوان مدیر داخلی رستوران مشغول به کار شده است. مریم درباره نحوه آشناییاش با رستوران میگوید: برای گرفتن مدرک دانشگاهیام باید معرفینامهای از انجمن ناشنوایان میگرفتم.
روزی که به انجمن رفتم، اطلاعیهای را در کانون ناشنوایان مشاهده کردم که برای جذب نیرو در رستوران درخواست داده بود. وقتی متوجه شدم که این رستوران بهدنبال افراد ناشنوا برای میهمانداری است، سریع خودم را به خانم آقازاده معرفی کردم تا بتوانم در رستوران مشغول بهکار شوم. مریم بهکار رستوران علاقهمند است اما میگوید:
دلم میخواهم در کنار کار در رستوران ادامه تحصیل هم بدهم و اگر شد معلم شوم. مریم هر روز از ساعت 8 صبح تا 4بعدازظهر در رستوران مشغول بهکار است و اگر مراسمی در رستوران باشد همراه دیگر همکارانش تا پایان مراسم در رستوران میماند و بعد به خانه میرود.
نظر شما